چیزهایی که اصیل هستند، بیتاریخاند؛ زمان بر آنها نمیگذرد. در همه حال و همه جا، تازهاند. ایستا و پویا هستند؛ ایستا، چون در برههای از تاریخ ایستادهاند و آن را در دل نگه داشتهاند و پویا، چرا که آن تاریخ را عصربهعصر تمدید میکنند و با خود به امروز میآورند. همین میشود که در عینِ قدمتشان، مدرن هستند؛ درست شبیهِ آب؛ شکلِ ظرفِ زمانهشان را میگیرند. آدمهایی که اصیل هستند هم…
مریم یکی از همین آدمهاست؛ به معنای کلمه اصیل است. زنی از خانوادههای قدیمیِ کرمان که در پایتخت، مستقل زندگی میکند؛ در یکی از مجتمعهای قدیمیِ تهران، که بیش از پنجاه سالِ پیش، ایتالیاییها آن را ساختهاند و هنوز نمادی از تهرانِ مدرن است. وقتی به این مجتمع قدم میگذاریم، عطرِ قهوه و بوی دلنشینِ کروسان، از ما میزبانی و دلبری میکند!
خانهی مریم، آینهی شخصیتِ اوست؛ زنی امروزی که گذشتهاش را فراموش نکرده است. نوگرا و مدرن است، اما اصالت را از یاد نبرده و به راهی که از آن گذشته، پشت نکرده است. مریم فکر میکند این گذشته است که امروزِ ما را ساخته و خاطراتمان، ریشهی قویِ حالِ ماست. این را در گوشهگوشهی خانهاش میبینیم؛ یک طرف، قابِ عکسی از نامهی دستنویسِ پدرش است که در روزهای کودکیاش، از خارج برایشان پست کرده بود. آنسوتر، یک مینیبار که از عمهی بزرگش به او ارث رسیده، و پر است از چیزهای قدیمی و البته خاص (به قول ما، آنتیک!) مریم هر بار به این یادگاری نگاه میکند، خاطراتش برایش زنده میشوند.
مریم میگوید «یک روز فکر کردم این خانه، چیزی کم دارد؛ فرشی که بیاید، و درست و زیبا بنشیند توی خانهام! فرشی که هم مدرن باشد و هم اصیل، مثلِ همهی چیزهایی که خانهام را با آنها چیدمان کردهام. مثلِ همین ساختمانی که توی آن زندگی میکنم.» دوستانِ خوبِ قدیمی، بهتر از خودمان سلیقهمان را میشناسند؛ مریم دوستی دریادل و دریا نام دارد که همکارِ ماست و سالهاست دستی به آتش ِ فرش و هنر دارد.
فرشهای گمشدهی مریم، پیش ِ ما بود! بله! درست خواندید! گم شده! فرشهای آنتیکِ بختیاری! فرشهایی که سالهای سال، دکانها و خانههای بسیاری را گشته بودند تا امروز، مریم را پیدا کنند و بیایند بنشینند کنجِ دل و خانهاش. ما -راستش را بگوییم- عادت کردهایم که فرشهای آنتیک به چشم ِ مشتریانی بیاید که سنوسالِ بیشتری دارند و جوانترها، رازِ اصالت و بیزمانیِ فرشهای آنتیک را از میانِ گرههای آن کشف نکنند. اما مریم، با اصالتِ ذاتی و سلیقهی مدرنش، بیدرنگ دست گذاشت روی همین نقطه و جادوی آن را باز کرد! فرشهای او، چنان به خانهی مدرن و اصیلِ او خوش نشستند که انگار، فرشبافی چندین دهه پیش، وسطِ خانهاش نشسته و این قالی را روی دارِ چوبیاش رجبهرج بافته بود.
مریم، خانه و زندگیاش، عینِ ریشهی خانوادگیاش هستند؛ قالیِ کرماناند! هر چه زمان میگذرد، با زمانه جلو میآیند و ارزشمندتر میشوند! خانهی دلنشین مریم، نقلِ زبانِ «خانه دیدار» شده است برای مشتریانی که فضایشان را نو و مدرن میپسندند: ما به آنها میگوییم فرشهای آنتیک را دستِ کم نگیرید؛ آنها، مثالِ قالیِ کرمان، کهنههای همیشه نو هستند!